۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

جان مریم دیگر چشمانش را باز نمی کند

جان مریم دیگر چشمانش را باز نمی کند و ما را با یک دنیا خاطره ی نوستالژیک تنها می گذارد. چند وقتی می شود که دیگر جدی تر از همیشه ای ایران ایران دامان پاکش دور از دگران و بد گوهران نیست و تاراج خزان گریبانش را گرفته است. محمد نوری رفت و ما رو با ساسی مانکن تنها گذاشت. محمد نوری رفت و ما ماندیم و "تو آی اف ام". محمد نوری رفت و در تمام سالهای زندگی جای خالیش در رسانه ی ملی را هنرمندانی چون ده نمکی و روشنفکرانی چون دکتر الله کرم پر کردند.
همین چند روز پیش سالگرد شاعر بزرگ معاصر احمد شاملو بود. به این فکر می کردم که شاعر بزرگی مثل شاملو که تا سال 79 در قید حیات بوده، یعنی 22 سال را در دوران پس از انقلاب زیسته چه جایگاهی در فرهنگ و ادب این مملکت داشته و چگونه میشود که با وجود چنین شخصیت بی مثالی ، حداد عادل ها بر مسند ادبیات ما تکیه می زنند. نوری ها و شاملو های زیادی در این سال ها آمدند و رفتند تا ما بفهمیم که چرا واژه ای زیبنده تر از نخبه کشی برای سیاست های حکومت در خصوص نخبگان در این 3 دهه نمی توان برگزید.
تجلیل از مردگانی که دیگر نفسی ندارند که از درد مردم دم زنند، سیاست رسمی صدا و سیما نسبت به نخبگان بخصوص نخبگان فرهنگی و هنری کشور می باشد. بعنوان مثال اولین باری که اسمی از فرهاد در صدا و سیمای ایران بگوش رسید خبر درگذشت او بود تا بار دیگر موید این سیاست باشد. منظور این نیست که این انتقاد بر صدا و سیما وارد است بلکه منظور اینست که صدا و سیما یا رسانه ی ملی که در واقع رسانه ی حکومت است و بیش از هر چیزی صدای حکومت را بگوش مردم می رساند تا صدای مردم را بگوش حکومت ، با صدایی رسا اعلام می دارد که این است سیاست نخبه کشی حکومت...