دل به شیشه عرق کرده اتوبوس که ببندی
شاید مثل تو دلگیر باشد
اما زمستانش می رود همین روزها
تو می مانی و دلگیری همیشه ات
تو می مانی و اعماق یخ زده زمستانی ات
دل در گرو مسافرانش نیز نداشته باش
!اسمشان بدجوری تابلو است! مسافر
یا می روند و تو می مانی
یا می روی و آنها می مانند
ممکن است دل بین ماندن و رفتن
لای در اتوبوس گیر کند
زمستان اولت که نیست فراموشکار
زمستان ها آمده اند و رفته اند
دستانت اگر یخ زده اند
به دست من بسپارشان
دلت اما تابستان هاست که یخ زده
زمستان بهانه است
دل را بیهوده آواره نکن
شاید مثل تو دلگیر باشد
اما زمستانش می رود همین روزها
تو می مانی و دلگیری همیشه ات
تو می مانی و اعماق یخ زده زمستانی ات
دل در گرو مسافرانش نیز نداشته باش
!اسمشان بدجوری تابلو است! مسافر
یا می روند و تو می مانی
یا می روی و آنها می مانند
ممکن است دل بین ماندن و رفتن
لای در اتوبوس گیر کند
زمستان اولت که نیست فراموشکار
زمستان ها آمده اند و رفته اند
دستانت اگر یخ زده اند
به دست من بسپارشان
دلت اما تابستان هاست که یخ زده
زمستان بهانه است
دل را بیهوده آواره نکن