به دور افتاده ترین جزیره که رفتی
آنجا که دیگر هیچ جز هیچ نبود و
کسی کسی را نمی شناخت
بیاد آور که من همانم
همان دیوانه ی همیشگی
همان که هیچ نمی خواست و
هرگز ندانست چه می خواهد
آنجا که دیگر هیچ جز هیچ نبود و
کسی کسی را نمی شناخت
بیاد آور که من همانم
همان دیوانه ی همیشگی
همان که هیچ نمی خواست و
هرگز ندانست چه می خواهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر